در عنفوان چکامه پدر سوخته بازی های نوجوانی روزی از روزها پس از قیلوله نیمروزی مکشوف شد که بیل مکانیکی شهرداری جهت عملیات گاز رسانی به در و دهات ما با یک عدد تراکتور بیل مکانیکی دار!جلوی منزل ما را به عمق ۲ متر حفر نموده و با یک تیر ۲ نشان هم زده بود و رفته بود بالا بیلش و شاخه های درختی رو که به سیم های برق گیر کرده بود زرت و زرت اره کرده بود و کلی شاخ و برگ تو کوچه جم شده بود و در آنی به سر کچل اینجانب زد که برگها را بر روی چاله فوق نهاده بلکم یه بنده خدایی بیوفتد توش و دک و دهنش سرویس شود و ما کلی خر کیف شویم لهاذا هوا که تاریک شد عملیات فوق را به منصه ظهور رساندیم و چشمتان روز بد نبیند که هنگام صبح برای خرید نان به زور دگنک از منزل خارج و کورمال کورمال همچون تاپاله ای تهی از شعور گل سرخ در اندرون چاله بیوفتادیم و ....فهمیدم ضرب المثل چاه نکن بهر کسی یه فولکلر واقعیه!
درود....خوب معروف شدی حسن جون ......یه پست تو وبلاگم در موردت گذاشتم برو بخون حالش رو ببر
ممنون رضا جان..بیشتر در خدمتیم!
کمن آدمایی که برای نهادینه کردن ضرب المثلها از جون مایه بذارن!!واقعا خسته نباشید;)
اسم ننوشته بودم:)
این اول کاره دست روزگاره...!:-)
چه جالب. کلی خندیدم. مرثی که اومدید.
خوشحالم :-)...هدفمم همینه...کلی با هم بخندیم!
به به کلی از خاطرات شما مشعوف شدیم
آجرکم ا... :-)