حلاج بر پای دزدی بوسه زد . یاران سخت بگریستند تا آنجا که یز ابو فشفشه را دلش ریش میشدی اگر دیدی. گفتند سی چه کردی این بوس را ؟ حلاج صدایش را داریوشی نموده و فرمود:این دزدک هرکه بود به کار خویش تمام بود و حتما چنان خوف و دفن بودی که بر دار رفتی.منثور هم بر دار باید.منثور تمام باید.